استارتاپویکند آخر
حدود ۲ سال هست که رویدادهای Startup Weekend در ایران برگزار میشن، گاهی همزمان با دنیا (رویداد Global Startup Battle) و این اتفاق خوبی هست. ایران بعد از آمریکا و انگلستان، سومین کشور از لحاظ پیشرفت تعداد رویدادهای استارتاپویکند در دنیا هست الان.
برای ۵ تا از این رویدادها در تهران، اصفهان، تبریز و ساری ازم دعوت شد که به عنوان مربی شرکت کنم و من غیر از رویداد اصفهان توی بقیشون شرکت کردم. به این امید که بتونم به کسانی که شرکت میکنن کمک کنم تا توی کسبوکار آیندشون موفق باشن و یا چیزی یاد بگیرن که بعدا به دردشون بخوره. از نظر خودم حضورم توی این رویدادها گاهی مفید بوده. حداقل برای چند نفر محدود. برای همین چند روز پیش توی استارتاپویکند دانشگاه تهران هم که هفتمین رویداد در تهران هست به عنوان مربی فنی شرکت کردم.
ولی متاسفانه، این آخرین رویداد استارتاپویکند بود که من شرکت کردم. کسی رو ترغیب به شرکت نکردن نمیکنم ولی من دلایل خودم رو دارم:
فایده / ضرر برای مربیها
من به عنوان مربی در این رویدادها شرکت کردم. وظیفه مربیها اینه که تیمها رو بدون کمک مستقیم، راهنمایی کنن و جریان فکریشون رو جهت بدن و باعث بشن که از تواناییهاشون استفاده کنن. تیمها در طول ۵۴ ساعت با کمک مربیها، ایدشون رو از مرحله ایده به مرحله اجرا میرسونن و در آخر بر اساس ارائهشون داوری میشن و رتبه ۱ تا ۳ رو کسب میکنن.
اما این وسط چی به مربیها میرسه؟ در پایان ۵۴ ساعت، در مراسم اختتامیه یک لوح تقدیر (مدرک حضور) به مربیها داده میشه و با احضارشون روی سن، از زحماتشون تشکر میکنن. البته دیده شده توی بعضی از رویدادها حتی اون مدرک حضور هم به مربیها داده نشده. حالا این مدرک چه ارزشی داره؟ به طور خلاصه: هیچ ارزشی. توی رزومه حرفهای نمیشه از مدرک مربیگری استارتاپویکند استفاده خاصی کرد و یا به صورت پررنگ از این سمت به عنوان توانایی یاد کرد.
از لحاظ Personal Branding یا برند شخصی، مربیگری توی استارتاپویکند ارزش خاصی نداره، چون وظیفه مربیها توی رسانهها و در طی مراسم افتتاحیه و اختتامیه انقدر پررنگ نیست که خبرساز بشه یا توجه کسی رو به خودش جلب کنه. برای همین خیلیها مربی میشن و اگر خودشون چیزی نگن، کسی هم متوجه نمیشه که اصلا اینها کی بودن و چه کار میکردن؟
کسی که به عنوان مربی شرکت میکنه، سه روز از زندگیش رو که میتونه صرف کارهای بهتر کنه، به این رویداد اختصاص میده و در نهایت فقط خستگی زیاد (و خستگی سفر اگر رویداد شهر دیگهای باشه) براش میمونه. نه پولی دریافت کرده که گوشهای از خستگیش رو جبران کنه نه از لحاظ پیشرفت کاری براش ارزشی داشته.
رابطه شرکتکنندهها و مربیها
تو این قسمت در مورد مربیهای فنی میخوام صحبت کنم نه مربیهای کسبوکار. چون مربیهای کسبوکار همیشه بین شرکتکنندهها از محبوبیت خاصی برخوردارن به دلایلی.
متاسفانه اغلب شرکتکنندههای فنی (گرافیک و برنامهنویسی) توی شهرهای بزرگتر مثل تهران، از اعتماد به نفس کاذبی رنج میبرن و فکر میکنن کسی که اومده اونجا مربی شده، اولا اومده کسب اعتبار کنه و دوما توانایی اینو نداره چیزی بهشون یاد بده. برای همین نه سوال میپرسن خودشون و نه وقتی ازشون سوال میشه در مورد کارشون به درستی و صراحت جواب میدن و بیشتر سعی میکنن کارشون رو بزرگتر و مهمتر از چیزی که هست جلوه بدن. برای مثال، توی همین رویداد آخر، یکی از برنامهنویسها گفت: من برنامهنویس برتر ایرانم! و تیم دیگهای ادعا میکرد که ۳ سال هست روی Augmented Reality کار میکنه. سوال اینه که اگر همه حرفهای هستن، چرا رویداد «آموزشی/تجربی» شرکت میکنن؟ برای نسکافهاش؟
وقتی من به عنوان مربی ۳ روز زندگیم رو اختصاص میدم به کمک کردن به آدمهای دیگه، حداقل انتظارم ازشون این هست که اگر کمکی هم نمیخوان، با احترام برخورد کنن و طوری رفتار نکنن که انگار غیر از خودشون کسی چیزی بلد نیست. این مشکل رو من تو تبریز و ساری کمتر دیدم و کسایی که شرکت کرده بودن واقعا میخواستن چیزی یاد بگیرن و از «سوال پرسیدن» هم ترسی نداشتن. در واقع غرورشون رو گذاشته بودن کنار تا از کمک آدمهایی که اونجا بودن استفاده کنن.
اهمیت و ارزش ایدهها و پروژهها در آینده
واقعیت این هست که استارتاپویکند یه رویداد آموزشی هست و محیطی هست که آدمها بیشتر با تجربه (Experience) و محیط یک استارتاپ آشنا بشن و بیشتر ایدههایی که تو این رویدادها مطرح میشن و یا حتی برنده میشن، بعد از اتمام رویداد منحل میشن و دیگه کسی بهشون توجه نمیکنه (غیر از چند تای محدود که داستانشون به کل فرق داره). قرار نیست همه پروژهها در دنیای واقعی معرفی بشن و یا حتی به مرحله اجرایی برسن. چون خیلی از تیمها در طی این ۳ روز حتی به خودشون زحمت اجرای یه MVP واقعی رو هم نمیدن و ته پیادهسازیشون در محیط فوتوشاپه.
این که استارتاپویکند یه محیط خوب برای تجربه چیزهای جدید و آشنا شدن با آدمهای جدید و ساختن ارتباط هست، شکی درش نیست و خیلی هم مفیده، ولی اینکه تصور کنی این ایدهها در آینده موفق میشن یا حتی ادامه پیدا میکنن در بیشتر موارد تصور کاملا اشتباهی هست.
رویداد آخر
استارتاپویکندی که چند روز پیش برگزار شد آخرین رویدادی هست که من افتخار شرکت درش رو داشتم. از برگزارکنندههای تمام رویدادها هم همیشه تشکر کردم و حالا هم میگم ممنونم ازشون بابت فراهم کردن شرایط برگزاری چنین رویدادهایی که معمولا خیلی هم سخت هستن. مخصوصا رویداد تبریز که یکی از بهترین استارتاپویکندهایی بود که من درش شرکت داشتم.
مهمترین سودی که استارتاپویکند برای من داشته و از این بابتش خیلی خوشحالم، فرصتی بوده که برای ارتباط با دوستانم داشتم. ارتباط با آدمهای جدید و یاد گرفتن ازشون. رویداد ساری باعث شد که من به چند نفر از مهمترین افراد حال حاضر زندگیم بیشتر نزدیک بشم و بتونم باهاشون ارتباط بهتری برقرار کنم. از این موضوع خیلی خوشحالم.
متاسفانه در آخرین رویداد تهران هفته پیش، من نتونستم کار خاصی بکنم و بیشتر زمانم به چرخیدن توی محیط دانشکده فنی دانشگاه تهران و یا قهوه خوردن و تو اینترنت چرخیدن گذشت و حتی فرصت کار روی پروژههای خودم رو هم نداشتم چون زمانم کاملا بدون استفاده سپری شد و در نهایت هم فقط خستگیش به جونم موند. در کل فقط ۲ تیم از ۱۰ تیم شرکتکننده از من سوال پرسیدن و اون هم فقط یک بار. تصور میکنم که حضور من در چنین رویدادهایی بیشتر برای شخص خودم ضرر به همراه داره تا سود برای خودم یا دیگران. ترجیح میدم که آخر هفتههام رو با کارهایی پر کنم که برای زندگی شخصی و کاریم بیشتر مفید هستن.
ممنون از اینکه وقت گذاشتید و این مطلب رو مطالعه کردید. سالار.